جدول جو
جدول جو

معنی خرج راه - جستجوی لغت در جدول جو

خرج راه
(خَ جِ)
پولی که در سفر خرج میشود. اعانتی که برای مخارج سفر کسی میشود، کنایه از مرده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ)
مانع و حایل. (آنندراج). مزاحم. مانع. سد راه پیشرفت
لغت نامه دهخدا
(کِ)
خاک و گرد متعلق براه. غبار. خاکی که بر لباس شخص بازگشت کرده از مسافرت می نشیند، رنج سفر. خستگی سفر: ’هنوز خاک راهش را پاک نکرده’، افتاده. بنده. کوچک: ’خاک راه او هستم’
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است از دهستان ده بیر بخش حومه شهرستان خرم آباد. واقع در پانزده هزارگزی شمال خاوری خرم آباد و پنج هزارگزی شمال شوسۀ خرم آباد به بروجرد. این ناحیه در جلگه واقع، آب و هوای آن معتدل، مالاریایی و دارای 90 تن سکنۀ لری و فارسی زبان است. آب آن از چشمه سار و محصولاتش: غلات، صیفی و لبنیات است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران می کنند. از صنایع دستی زنان فرش، جل سیاه و چادر می بافند. راه آن مالرو و ساکنین آن از طایفۀ بیرالوندند و در زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بُ لَ کَ دَ / دِ)
آنکه برای تحقق امری خرج فراوان پیش بینی می کند. آنکه برای انجام امری بیش از لزوم ایجاد خرج کند
لغت نامه دهخدا
(خَ بُ)
مجلسی که کسان داماد ب خانه کسان عروس می آیند تا کابین و شیربها و دیگر خرجهای عروسی را معلوم و مقرر کنند. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ)
دهی است از بخش حومه شهرستان یزد. این ده درجلگه واقع است با آب و هوای معتدل. آب آن از قنات ومحصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و ساخت صنایع دستی. راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(خِ رِ)
کنایه از راهنما. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ)
ستور راهوار. (ناظم الاطباء). اسب خوش رفتار. اسب مطیع و خوب رو. اسب غیرحرون و تندرو، طعام لذیذ و نرم. (لغت محلی شوشتری) ، کنایه ازمعشوق با غنج و دلال. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
مرکّب از: بر + راه، براه. در راه. در طریق:
از شیر و گوزن و گرگ و روباه
لشکرگاهی کشیده بر راه.
نظامی (لیلی و مجنون ص 167)،
- بر راه کسی رفتن، اقتباس. (تاج المصادر بیهقی)،
-
لغت نامه دهخدا
(خَطْ طِ)
خط جواز. گذرنامه، پروانه راهداری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ)
در راه سفر مردن. (آنندراج) :
مرو ز راه به امیدتوشۀ دگران
که چون پیادۀ حج خرج راه خواهی شد.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خط راه
تصویر خط راه
گذرنامه، خط جواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کج راه
تصویر کج راه
منحرف گمراه
فرهنگ لغت هوشیار
هزینه ی ضیافت عروسی و جشن مربوط به آن که داماد را پرداخت
فرهنگ گویش مازندرانی